این شعر رو وقتی گفتم که حالم گرفته بود و دل و دماغ نداشتم، اما ظاهرا طنز از آب در اومده، اما نه از اون طنزای اونجوری!
گفتیم: نمیشود که خوش باشیم؟
گفتند: نمیشود، در آینده
آینده کجاست؟ کو؟ جوابم داد:
یابنده بود هر آنکه جوینده
تاریخ گواه جستجوی ماست
هم شاهد صد دروغگوینده
افسوس که وقت میرود چون ابر
در دست محققانِ زاینده
رفتند و تو نیز باز خواهی رفت
تاریخ همیشه هست شوینده
وقتی همه فکر خویش، خواهد شد
رشد همه نرخها فزاینده
خشکید نهال سبز آزادی
در باغ، گیاه هرز، روینده
به به که چه چیزها به دست آمد
اینها همه لاجرم برآیندِ
سی سال تلاش خادمین ماست
تقدیم به نسلهای آینده!
ناراحت نباش که چه میشود آینده !
بخند و شاد باش ای دکتر مهدی با ...نده !!!
گذشته که نداشتیم آینده رو هم که میگی بی خیال، چی میمونه تهش پس؟
عادی بود.
مگه قرار بود غیر عادی باشه؟
خیلی کوبنده بود
تا حدی حق با شماست.
و یه کم هم اغراق کردین
کلا حق با علی است
آقا دماغ دارین؟
خب اِعراب بذار آدم بفهمه دنبال چی چی هستی!