کسانی که با بنده معاشرت دارند، از ارادت خاصم به روحانیت حقیقی و نفرت مخصوصم از روحانینماها خبر دارند، پس لطفا برای اونایی که با من معاشرت ندارند تعریف کنن!
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به منبر میروند، از بیخ و بن خر میکنند
خویش را آیینهی حق میشناسانند، چون
مردم نادان ما نشنیده باور میکنند
دشتها را غرق در گل، لالهباران میکنند
لالهها را با سیاست، باز پرپر میکنند
از سرِ خدمت به مردم، یکدگر را میدرند
جامهی میشانِ مظلومانه در بر میکنند
چون صلاح آید، به شیطان نور ایمان میدهند
گر به کار آید، خدا را نیز کافر میکنند
هر چه گویی بر میآید از سیاست ای عزیز!
تا سوارانند، با ما اینچنین سر میکنند
این شعر رو وقتی گفتم که حالم گرفته بود و دل و دماغ نداشتم، اما ظاهرا طنز از آب در اومده، اما نه از اون طنزای اونجوری!
گفتیم: نمیشود که خوش باشیم؟
گفتند: نمیشود، در آینده
آینده کجاست؟ کو؟ جوابم داد:
یابنده بود هر آنکه جوینده
تاریخ گواه جستجوی ماست
هم شاهد صد دروغگوینده
افسوس که وقت میرود چون ابر
در دست محققانِ زاینده
رفتند و تو نیز باز خواهی رفت
تاریخ همیشه هست شوینده
وقتی همه فکر خویش، خواهد شد
رشد همه نرخها فزاینده
خشکید نهال سبز آزادی
در باغ، گیاه هرز، روینده
به به که چه چیزها به دست آمد
اینها همه لاجرم برآیندِ
سی سال تلاش خادمین ماست
تقدیم به نسلهای آینده!
هر وقت شعر دلنشین حسنی نگو، یه دسته گل رو میشنیدیم، یاد استاد منوچهر احترامی میافتادیم اما از سهشنبه (٨٧/١١/٢٢) به بعد یاد مرحوم استاد منوچهر احترامی میافتیم. جایش در ادبیات همیشه خالی خواهد بود.
هر ماه که شب شعر شکر خند میرفتم، رضا رفیع نگاهی به حضار میکرد و از استاد منوچهر احترامی به خاطر حضورشان قدردانی میکرد. حالا رفته است تا حسنی کودکیهایمان هم درد یتیمی را بچشد.
منوچهر احترامی در سال 1320 به دنیا آمد و پس از ٦٧ سال، دل از دنیای خاکی کند.
بعد از تحصیل در رشته ادبیِ مدرسه دارالفنون، به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و رشته قضایی را گذروند. در آخر هم بازنشسته
سازمان مرکز آمار ایران بود.
اولین مطلب طنزی که برای مجله توفیق فرستاد چاپ شد. او سابقه فعالیت
در تهرانمصور و فردوسی و گلآقا و مدتی هم در رادیو و تلویزیون و
برنامههای صبج جمعه، و شما و رادیو را دارد.
کیومرث صابری فومنی (گلآقا)، در جایی نوشته است که به نثر و شعر او
رشک میبرد و ابوالفضل زرویی نصرآباد، قصاید او را بهقوت قصاید کلاسیک
ایران و طنزش را از بهترین و ماندگارترین نوشتهها میداند.
در سالهای اخیر مرحوم احترامی در مراکز و نشستهای بسیاری همچون
مؤسسه گلآقا، حوزه هنری، سازمان صدا وسیما و شبهای بخارا مورد تجلیل
قرار گرفته بود.
داستان «حسنی نگو یه دسته گل» از مهمترین داستانهای کودک احترامی و « طنز در تعزیه» از مهمترین فعالیتهایش در زمینه تحقیقی است.
روحش شاد
خبر فوری فوتی!
آهای آنهایی که طنز میاندیشید، آیا نمیدانید که سومین جشنواره طنز طهران در راه است؟!
لعنتِ خدایان آمون بر طنزپردازانی که بیتفاوت باشند!
دوستان عزیز
با نهایت تأثر و تألم، متأسفانه با خبر شدیم جناب آقای آمِن هوتب سوم دار فانی را وداع گفتنند و به سرای باغی شتافتند.
این ضایعه بزرگ را به خود ایشان، همسر مکرمه، آقازاده عزیز، جناب پوتیفار، سرکار خانم زلیخا و دوست عزیزمان یوزارسیف تسلیت میگوییم و برای این عزیزان از خداوند بزرگ، صبر و شکیبایی مسئلت داریم.
ضمنا به اطلاع میرسانیم مراسم مومیایی کشون آن عزیز از دست رفته فردا صبح از مقابل قصر هنرمندان روم، واقع در خیابان شهید آمِن هوتب دوم برگزار میگردد.
وسیله ایاب و ذهاب آماده است.
از طرف جمعی از کائنان معبد آمون
با تشکر از پلیس امنیت اجتماعی، خانواده محترم رجبی، آقا شهرام، ساکنان محترم کوچه پشتی، حسین باراک اوباما، دکتر کردان، جمعیت حمایت از بیماران هموفیلی، مسعود دهنمکی، سوباسا اوزارا، جنیفر لوپز، رحیم مشایی، هاچ زنبور عسل، مرحوم سیروس قایقران و کلیه عزیزانی که ما را در این اطلاع رسانی یاری دادند.
وعده ما، مرگ بر منافقین و صدام!