عشق از راه دور


لابد شما هم بعضی از این راننده کامیون‌ها و راننده تاکسی‌ها و قصاب‌ها و ... رو دیدین که عکس ضعیفه‌های اونور آبی رو به در و دیوار ماشین و مغازه‌شون می‌چسبونن صبح تا شب چشم ازش برنمی‌دارن. والا من هر چی فکر می‌کنم هیچ نقطه مشترکی بین‌ این عاشق و معشوقا نمی‌بینم، اما خب به هر حال دله دیگه، چه میشه کرد!
مثلاً فرض کنید یه آقای قصاب با اون هیبت و هیکل، عاشق یک بازیگر هالیوود مثل نیکول کیدمن بشه، چه شود...
لابد یه همچین عاشقایی نسبت به اونجور معشوقایی این چیزا تو ذهنشون می‌گذره:


مرا آدم تو را حور آفریدند

تو را از من چرا دور آفریدند؟

چه گفتی روز خلقت با خدایت

که سیمای تو اینجور آفریدند

اسیر زلف موّاجت شدم من

ز مویت بهر من تور آفریدند

سر من تاس مانند کف دست

تو را با گیسوی بور آفریدند

صدایت دلنشین مانند بلبل

صدایم را چو شیپور آفریدند

رخت با تیر مژگان شد مسلح

مرا همرزم ساتور آفریدند

میان من و تو اندر تفاوت

هزاران فرق ناجور آفریدند

برای اینکه من گِردت نگردم

پلیس و گشت و مأمور آفریدند

که تا کتمان کنم مست تو هستم

برایم آب انگور آفریدند

برای عاشقان سینه چاکت

میان بیسُتون، گور آفریدند

خوشا آنان که رویت را ندیدند

خوشا هر آنکسی کور آفریدند