لطفا تا آخرین لحظه در مورد طنز بودن این متن قضاوت نکنید!
یه مسألهای در مورد انتخابات خیلی برام جالبه، در ایام عادی اگه با کوچکترین مسألهای مثل ترافیک، صف
طولانی، دست انداز خیابون و ... (که البته بعضیاش خیلی هم کوچک نیستند) رو به رو بشیم، مردم
شروع میکنن به فحش دادن و با خواهر و مادر تک تک مسولین وصلت میکنن. تو این مواقع من همیشه به اون آقا داماد (که مشغول وصلت کردنه!) میگم: ای آقا، الان فحش میدی و اعتراض میکنی اما شب انتخابات میری زنبیل میذاری که اول بشی.
(این یه سوال خیلی عقلایی و مرتبط نیست اما صرفا برای شنیدن جواب طرف مقابل اینو میپرسم) تا حالا جوابی که شنیدم اغلب این بوده که: من؟ عمرا! بسه هر چی سوارمون بودن،
همهشون دزدن، همهشون سر و ته یه کرباسن، چپ و راست نداره، همه دستشون تو
یه کاسه است، ر...ن تو مملکت بعد برم رأی بدم؟ من بیب! میکنم همشونو.
بیب! بیب! بیب! اما نمیدونم این هم وطنای گل، چه روحیهی
انقلابی و انعطاف پذیری دارن که طبق پیش بینی بنده، شب انتخابات زنبیل به
دست دنبال مراکز اخذ رأی میگردن (دی شیخ چون الاغ همی گشت گرد شهر / کز
این یکی ملولم و صندووقم آرزوست!). حالا واقعا چرا اینجوری میشه؟ حتی تخمین نرخ مشارکت مردم در ٢٠ روز مونده با انتخابات با ٥ روز قبل از رأی گیری کلی متفاوته، چرا؟
من چند دلیل به ذهنم رسیده:
١-
ما ایرانیها به شدت جو گیر تشریف داریم. نمونهش اینکه خیلی از دستمال سبزها
اصلا نمیدونن قضیه چیه، نه طرحههای مبهم اقتصادی موسوی خبر دارن، نه حرفای بقیه نامزدها رو شنیدن و نه اطلاعات دیگهای که به نظر ضروری میرسه، صرفا چون همه سبز شدن اونا هم خوششون اومده (منظورم اقلیتی که با فکر عمل میکنن نیست).
٢- یهو متوجه میشیم رأی دادن یک
حقه و باید حقمون رو بگیریم. باشه، قبول، حقه، اما آیا حاضرید یک حق رو به
دست بیارید به قیمت از دست دادن یه حق بزرگتر که اعتراض به سیاستهای
حکومته؟ (من نمیگم همه باید به سیاستهای حکومت معترض باشیم، اما خیلیها رو میدونم که هستند اما چون میبینن هیچ طریقی برای بروزش نیست، از همین نیمچه راه هم صرف نظر میکنن)
٣- اعلام میکنن هر کس رأی نده به دشمن خدمت میکنه. خب یکی
نیست بگه آمریکا که هیچ غلطی نمیتونه بکنه، اسرائیل هم که هیچ ... نمیتونه
بخوره، خب پس دیگه نگران کی هستید؟ این جواب مزاح آلودش بود، اما واقعیش اینه که اگه
خیلی نگران دشمن هستید، جوری با مردم رفتار کنید که در مقابل دشمن، به
حکومتشون وفادار باشن نه اینکه الان تو ایران، اوباما برای خیلیها محبوب تر از بعضی آقایون باشه.
٤- یک جمله قصار که این روزها هم زیاد میشنوید: بین بد و بدتر، باید رأی بدیم و بد رو انتخاب کنیم.
ببخشید که اینو میگم اما این احمقانه ترین جملهایه که میشه گفت. تا وقتی
این دیدِ کوته فکرانه بخواد ما رو پای صندوق بکشونه، حقمونه که گزینههای
ریاست جمهوریمون همین تحفهها باشن. با این کار عملا اعلام میکنیم: شما هر
خری رو هم که کاندیدا کنین، ما برای فرار از خرترش، با شور و شوق در
انتخابات شرکت میکنیم.
٥- سوء استفاده از ابزار دین برای سیاست. یکی یه زمانی یه حرفی زد که هنوز داریم چوبش رو میخوریم، گفت دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما (البته شاید اون بیچاره نمیدونست چه آیندهای در پیشه). متأسفانه مردم ما نه تنها جو گیر هستند، بلکه دیندار شناسنامهای هم هستند، کافیه یک نفر در جایگاه مرجعیت (و حتی صرفا روحانیت) بیاد و اعلام کنه شرکت در انتخابات واجب است، دیگه کسی نمیپرسه شما که این حرف رو میزنی ... (میره تو بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی در زمان غیبت امام علیه السلام و این چیزا و بعد هم سر به نیست میشم، پس بی خیال، هر کس قضیه رو نمیدونست کامنت بذاره براش بگم).
طنزتر از متن این نوشته، رفتاری که توضیح داده شده!
در مجموع از همهی مردم انقلابی و همیشه
در صحنه میخوام که بار دیگر حماسه آفرینی کنن و با اون انگشتهاشون نظام
رو تحریک کنن تا به جلو حرکت کنه! و این نهضت
ادامه دارد ... |