طنز در اسلام

طبیعی است که از هر آدمی با هر عقیده و تفکری، انتظار برود اعمال و رفتارش منطبق و یا حداقل نزدیک به مسلک اعتقادی‌اش باشد و اگر چنین نباشد،‌ تناقضِ شخصیتِ آن فرد را می‌رساند.

طنز، تیغ دو لبه‌ای است و همانقدر که توانایی سازندگی دارد می‌تواند مخرب و آلوده باشد، لذا ضروری است که طنز پرداز مسلمان، با مطالعه‌ی آیات و روایات، حریم آثار طنزش را مشخص کند.

چندی پیش کتابی به دستم رسید با نام دگر خند تألیف استاد موسوی گرمارودی و از آنجا که ایشان در فصل دوم کتاب، با عنوان قرآن، روایات و طنز، هزل و هجو به همین دغدغه‌ای که پیشتر عرض کردم پرداخته‌اند، ارائه‌ی خلاصه‌ای از این فصل کتاب را در این وبلاگِ طنز خالی لطف ندانستم. (متنی که ارائه می‌شود، نقل دقیق عبارات استاد گرمارودی نیست و خلاصه‌ای آزاد از فصل دوم کتاب ایشان است).


طبیعی است که از هر آدمی با هر عقیده و تفکری، انتظار برود اعمال و رفتارش منطبق و یا حداقل نزدیک به مسلک اعتقادی‌اش باشد و اگر چنین نباشد،‌ تناقضِ شخصیتِ آن فرد را می‌رساند.

طنز، تیغ دو لبه‌ای است و همانقدر که توانایی سازندگی دارد می‌تواند مخرب و آلوده باشد، لذا ضروری است که طنز پرداز مسلمان، با مطالعه‌ی آیات و روایات، حریم آثار طنزش را مشخص کند.

چندی پیش کتابی به دستم رسید با نام دگر خند تألیف استاد موسوی گرمارودی و از آنجا که ایشان در فصل دوم کتاب، با عنوان قرآن، روایات و طنز، هزل و هجو به همین دغدغه‌ای که پیشتر عرض کردم پرداخته‌اند، ارائه‌ی خلاصه‌ای از این فصل کتاب را در این وبلاگِ طنز خالی لطف ندانستم. (متنی که ارائه می‌شود، نقل دقیق عبارات استاد گرمارودی نیست و خلاصه‌ای آزاد از فصل دوم کتاب ایشان است).

معرفی کتاب

کتاب دگر خند به سفارش مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران توسط دکتر سید علی موسوی گرمارودی نگاشته شد و در سال 1380 به چاپ رسید. به گفته‌ی نویسنده‌، بیشتر مطالب تألیفی است و بخش کوچکتر شامل نظرات شخصی است. کتاب در 10 فصل دسته‌بندی شده و شامل فصل‌هایی با این عناوین است: 1- کلیات. 2- قرآن، روایات و طنز، هزل و هجو. 3- نقیضه‌ها. 4- نقیضه‌ی شعر. 5- نقیضه‌های ملمع شعر. 6- نقیضه‌های ملمع نثر. 7- نقیضه‌ی کتابها. 8- طنز، هزل و هجو در متون گذشته. 9- طنز و ... در برخی متون شعر و نثر از صفویه تا امروز. 10- روزنامه‌های فکاهی.

خلاصه‌ی فصل دوم: قرآن، روایات و طنز، هزل و هجو

سؤال آن است که آیا اساساً مزاح و شوخی از نظر قرآن پذیرفته است یا خیر؟

اِنهُ لَقَولٌ فصلٌ و ما هوَ بالهَزل

قرآن گفتاری متن و قاطع است و هزل نیست. (طارق/13 و 14)

این آیه را در کنار حدیث نبوی می‌گذاریم که می‌فرماید:

اِنّی لاَمزح و لا اقولُ الا حقّا

من مزاح می‌کنم، اما از محور حق هم خارج نمی‌شوم. (بحارالانوار/ج 76/ص60)

بنابراین، محور، حق دانسته شده و هرگونه شوخ طبعی که از این محور تجاوز نکند، در اسلام ممدوح است و هزل نیست.

امام صادق علیه‌السلام هم میزان مطلوب در مطایبه و شوخ طبعی را حدی می‌دانند که در آن اهانتی به کسی و خرج از محور حقی نباشد. ایشان حد را دُعابه می‌دانند:

ما مِن مؤمنٍ الا و فیه دعابهٌ. قیل له: و ما الدُّعابه. فقالَ المِزاح

از علامات مؤمن این است که در او دعابه است. عرض شد دعابه چیست؟ فرمودند: مزاح

در اسلام، مطایبه و مفاکهه و ممازحه و مداعبه، حد ممدوح و پسندیده‌ی مزاح است که از حدود خرد و حد معقول خارج نگردد و در آن اهانتی به کسی نباشد.

دانشوران اسلامی، به ویژه آنان که متعبدتر بوده‌اند، همواره همین حدود متعارف یعنی حد مداعبه را در آثار خویش حفظ کرده‌اند. محمد باقر مجلسی رحمه‌الله‌علیه -یکی از برجسته‌ترین محققان و نویسندگان عصر غیبت و مؤلف آثاری چون بحارالانوار و حلیه‌المتقین- در کتاب جواهر العقول، مشهور به موش و گربه می‌نویسد:

... چون اکثر مردم عالم به خوش طبعی و مجاز راغبند، بنابراین به لفظ خوش طبعان و شمه‌ی ظریفان بیان خواهد شد... (موش و گربه / محمد باقر مجلسی / ص 10)

یعنی برای لطافت کلام و گیرایی بیشتر کلام، می‌توان از بیان مزاح‌آلود کمک گرفت، اما به شرط رعایت حد و مرزِ تبیین شده.

در روایات همواره شوخیِ بیش‌از حد، ذم شده است مانند فرمایش پیامبر صلی‌الله علیه‌ و آله و سلم:

کثره المزاح تذهَبُ بماء الوَجه

شوخی بسیار، آبرو را خواهد برد. (بحارالانوار / ج 76 / ص 58)

و یا فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌السلام:

مَن کَثُرَ مزاحُهُ، قلَّ وقارُه

هر که مزاحش بسیار شود وقارش کم می‌شود.

پس شوخی و مزاح و بیان طنز گونه از نظر قرآن و روایات هیچ اشکالی ندارد مگر آنکه یا توهین به کسی باشد و یا بیان مطلبی غیر حقیقی باشد.

استفاده طنزآمیز از آیات و روایات

نتیجه‌ای که دکتر گرمارودی پس از بیان نمونه‌های استفاده‌ از آیات و روایات در طنز می‌گیرد را من همین ابتدا بیان می‌کنم و سپس به بیان چند نمونه‌ می‌پردازم.

دو مسأله را باید از هم تفکیک کرد، یکی استفاده‌ از آیات و روایات در طنز است و دیگری به طنز گرفتن آیات و روایات. باید توجه داشت که مورد اول، بدون اشکال است و حتی می‌توان گفت چون به نوعی رواج دادن آیات و احادیث در ادبیات است، امری پسندیده‌ نیز هست که البته باید باز دقت صورت گیرد، اما نوع دوم که به تعبیری استهزاء و تمسخر متون اسلامی است، بدون شک مورد قبول نیست.

نمونه‌های استفاده از آیات و روایات در طنز:

- مردی به نام امرالله نزد روحانی محل می‌رود تا برایش از قرآن استخاره کند. مرد روحانی هنگامی که قرآن را می‌گشاید، بالای صفحه سمت راست این آیه را می‌خواند:

«کان امرالله مفعولا...»

انگشت را لای قرآن می‌گذارد و از بالای عینک نگاهی به امرالله می‌افکند و با شماتت می‌گوید: امرالله، تو هم؟!

- صحبت لاری، شاعر همدوره‌ی فتحعلیشاه است که در اواخر عمر کور شده بود، وارد مجلس یکی از اعیان شهر شد. چون مهمانسرا از مهمان پر بود، دست او را گرفتند و قدری چرخاندند و در پایین اتاق نشاندند.

صحبت لاری با هوشمندی متوجه مسأله شد و از همه خواست لحظه‌ای گوش فرا دهند تا او ابیاتی را که بدیهه سرایی کرده است برای اهل مجلس بخواند. همه ساکت شدند و او سرود:

پیش و پس در زمانه نیست مناط

روز روشن ز بعـد تیره شب است

اولِ انـبـیــاء مـحـمـــد (ص) بــــود

گر چه در رتبه از همه عقب است

قل هو الله که بهترین سوره است

زیــر تبـت یـــدا ابـی لهب است

- شخصی آیه‌ی «فی بیوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرفَعَ...» را چنین خواند: «فی بیوتٌ...» به او ایراد گرفتند که غلط خواندی. چون حرف «فی» از حروف جارّه است و وقتی بر سر کلمه می‌آید، ان کلمه را مجرور می‌کند نه مرفوع. وی بلافاصله در پاسخ گفت: خود خدا اینجا را استثنا کرده و اجازه داده که کلمه بیوت را مرفوع بخوانیم. چون می‌فرماید: « اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرفَعَ»!