سلام به همهی ملت با عزت و همیشه صحنه ساز و صحنه دوست و صحنه پرور و صحنه محنه و ...
با توجه به اینکه الان ساعت ٤ بامداد روز جمعه ٢٢ خرداد است و این روز تصادفا مصادف شده با ایام الله انتخابات دهم ریاست جمهوری علیه السلام، توصیه های لازم جهت شرکت هر چه پرشور و بیشعورتر شما هموطن گرامی را اعلام میدارم، ضمنا تمامی مواردی که ذکر میشود مورد تأیید وزارت کشور است و مدارکش هم در وزارت خارجه موجوده و اساسا شما اطلاعاتتون رو از کجا میارین؟ ها؟ بگم؟ بگم؟ ...
و اما توصیه های ایمنی:
١- حتما شب قبل شام سبک بخورید و زود بخوابید تا فردا با شادابی کامل و اول وقت، سر صف حاضر باشید و اعلام هویت کنید و مشت اول رو شما حوالهی استکبار جهانی کنید زیرا مشت اول به از صلح آخر است!
٢- مثل اینکه توصیه اول رو جدی نگرفتید، خواهش میکنم از خیر این یک شبِ جمعه بگذرید و تلافیش رو فرداشب در بیارید. اصلا به جاش هفت شب آینده رو در نظر بگیرید، فقط این یک شب رو بی خیال.
٣- خوابهای آرام ببینید و اصلا به خودتون فشار نیارید. فراموش نکنید که قرار است فردا اولین نفر صف باشید، پس فرصت برای استحمام و استغسال! ندارید.
٤- حتما مداد مشکی نرم پر رنگ به همراه داشته باشید اما رأیتان را با خودکار مشکی سفتِ کم رنگ بنویسید.
٥- اگر هر نوع خوراکی به شما تعارف کردند هرگز قبول نکنید و حتی اگر گفتند: تو گ... خوردی و از این قبیل خوراکی ها، باز هم شما تکذیب کنید و به سرعت از معرکه فرار کنید.
٦- اگر میخواهید کما فی السابق به جای اسم نامزدها، از جک و فحش و هتاکی استفاده کنید، اکیداً خواهشمندیم به علامت ١٨+ توجه فرمایید، زیرا آراء صندوقها به عنوان تز پایان نامهی تحصیلی، توسط کودکان اول دبستانی شمارش میشود.
٧- اگر به صورت اتفاقی در حوزهی رأی گیری شما، شخصی وارد شد که با در دست داشتن یک سری برگهی رنگی ادعا میکرد آمار بانک مرکزی را به همراه دارد، دورِ او را خلوت کنید، سعی کنید آرامش را به او برگردانید و با او دربارهی آینده حرفهای امیدوار کننده بزنید، در این فاصله از شخص دیگری بخواهید با شماره ١١٥ تماس گرفته و مسولین اورژانس را در جریان وخامت اوضاع بگذارید. (در صورت اقدام به تنفس مصنوعی، عواقب پزشکی به عهدهی خودِ فرد است!)
٨- هرگز رنگ سبز به همراه نداشته باشید، زیرا منجر به پاره شدن نامزد مربوطه میشود (ببخشید، منجر به پاره شدن آراء نامزد مربوطه میشود)، بنابر این از فضای سبزها دوری کنید و هرگز فین نکنید (یا اگر از دست در رفت، اثر جرم را با دست یا پا از بین ببرید).
٩- توصیه به طرفداران آقای احمدی نژاد: اگر به هر حال تصمیم خود را گرفته اید و دیگر هیچ راهی باقی نمانده، قبل از انداختن رأی در صندوق، اندکی تأمل کنید، چشمهایتان را ببندید، نفس عمیق بکشید و احساس کنید میخواهید دینامیت منفجر کنید، خووب که به عمق فاجعه پی بردید برگه را در شکاف صندوق رها کنید، اکنون آرام برگردید و در جوابِ نگاههای نگران هزاران شرکتکننده، در نهایت آرامش بگویید: متأسفم!
١٠- توصیه به طرفداران آقای کروبی: به شما که عرض کنم؛ شما آدم جالبی هستید و توصیهای برای شما نداریم، به شما که عرض کنم؛ اگر گوش شنوا داشتید الان کار به اینجا نرسیده بود، پس در کمال اعتماد به نفس، به شما که عرض کنم؛ به تغییر رأی بدهید و احساس کنید کار درستی انجام میدهید!
١١- توصیه به طرفداران آقای رضایی: شما در اقلیت محض قرار دارید و احتمالا تا شعاع ٥ کیلومتری هیچ آدم هم فکری را نمیتوانید پیدا کنید. قبل از اینکه از تصمیم خود منصرف شوید، برگه را به سرعت در صندوق بیاندازید!
١٢- توصیه به طرفداران آقای موسوی: قدر این چیزی را که دارید بدانید و سعی کنید حس غرور را در خود چیز کنید. به اصطلاح اصلا دغدغه نداشته باشید که چرا این چیز را انتخاب کردید، به هر حال احتمالا از جک و یا چیزشِر نوشتن در برگهی رأی بهتر است.
١٣- و اما مهمترین توصیهی ایمنی: همانطور که میدانید و بارها و بارها در رسانه ها مطرح شده است، صفوف انتخابات به هم چسبیده است، پس هوشیار باشید و لوازم پیشگیری به مقدار کافی به همراه داشته باشید همانطور که شاعر میگوید:
از رأی تو دشمنِ لعین ترسیده است
بیداری و آن طرف جهان خسبیده است
در دادن رأی خود مراقب باشید
زیرا که صفوف آن به هم چسبیده است
با آرزوی رأیی خوب برای شما دهندهی گرامی.
لطفا تا آخرین لحظه در مورد طنز بودن این متن قضاوت نکنید!
یه مسألهای در مورد انتخابات خیلی برام جالبه، در ایام عادی اگه با کوچکترین مسألهای مثل ترافیک، صف طولانی، دست انداز خیابون و ... (که البته بعضیاش خیلی هم کوچک نیستند) رو به رو بشیم، مردم شروع میکنن به فحش دادن و با خواهر و مادر تک تک مسولین وصلت میکنن. تو این مواقع من همیشه به اون آقا داماد (که مشغول وصلت کردنه!) میگم: ای آقا، الان فحش میدی و اعتراض میکنی اما شب انتخابات میری زنبیل میذاری که اول بشی. (این یه سوال خیلی عقلایی و مرتبط نیست اما صرفا برای شنیدن جواب طرف مقابل اینو میپرسم) تا حالا جوابی که شنیدم اغلب این بوده که: من؟ عمرا! بسه هر چی سوارمون بودن، همهشون دزدن، همهشون سر و ته یه کرباسن، چپ و راست نداره، همه دستشون تو یه کاسه است، ر...ن تو مملکت بعد برم رأی بدم؟ من بیب! میکنم همشونو. بیب! بیب! بیب!
اما نمیدونم این هم وطنای گل، چه روحیهی
انقلابی و انعطاف پذیری دارن که طبق پیش بینی بنده، شب انتخابات زنبیل به
دست دنبال مراکز اخذ رأی میگردن (دی شیخ چون الاغ همی گشت گرد شهر / کز
این یکی ملولم و صندووقم آرزوست!).
حالا واقعا چرا اینجوری میشه؟ حتی تخمین نرخ مشارکت مردم در ٢٠ روز مونده با انتخابات با ٥ روز قبل از رأی گیری کلی متفاوته، چرا؟
من چند دلیل به ذهنم رسیده:
١-
ما ایرانیها به شدت جو گیر تشریف داریم. نمونهش اینکه خیلی از دستمال سبزها
اصلا نمیدونن قضیه چیه، نه طرحههای مبهم اقتصادی موسوی خبر دارن، نه حرفای بقیه نامزدها رو شنیدن و نه اطلاعات دیگهای که به نظر ضروری میرسه، صرفا چون همه سبز شدن اونا هم خوششون اومده (منظورم اقلیتی که با فکر عمل میکنن نیست).
٢- یهو متوجه میشیم رأی دادن یک
حقه و باید حقمون رو بگیریم. باشه، قبول، حقه، اما آیا حاضرید یک حق رو به
دست بیارید به قیمت از دست دادن یه حق بزرگتر که اعتراض به سیاستهای
حکومته؟ (من نمیگم همه باید به سیاستهای حکومت معترض باشیم، اما خیلیها رو میدونم که هستند اما چون میبینن هیچ طریقی برای بروزش نیست، از همین نیمچه راه هم صرف نظر میکنن)
٣- اعلام میکنن هر کس رأی نده به دشمن خدمت میکنه. خب یکی
نیست بگه آمریکا که هیچ غلطی نمیتونه بکنه، اسرائیل هم که هیچ ... نمیتونه
بخوره، خب پس دیگه نگران کی هستید؟ این جواب مزاح آلودش بود، اما واقعیش اینه که اگه
خیلی نگران دشمن هستید، جوری با مردم رفتار کنید که در مقابل دشمن، به
حکومتشون وفادار باشن نه اینکه الان تو ایران، اوباما برای خیلیها محبوب تر از بعضی آقایون باشه.
٤- یک جمله قصار که این روزها هم زیاد میشنوید: بین بد و بدتر، باید رأی بدیم و بد رو انتخاب کنیم.
ببخشید که اینو میگم اما این احمقانه ترین جملهایه که میشه گفت. تا وقتی
این دیدِ کوته فکرانه بخواد ما رو پای صندوق بکشونه، حقمونه که گزینههای
ریاست جمهوریمون همین تحفهها باشن. با این کار عملا اعلام میکنیم: شما هر
خری رو هم که کاندیدا کنین، ما برای فرار از خرترش، با شور و شوق در
انتخابات شرکت میکنیم.
٥- سوء استفاده از ابزار دین برای سیاست. یکی یه زمانی یه حرفی زد که هنوز داریم چوبش رو میخوریم، گفت دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما (البته شاید اون بیچاره نمیدونست چه آیندهای در پیشه). متأسفانه مردم ما نه تنها جو گیر هستند، بلکه دیندار شناسنامهای هم هستند، کافیه یک نفر در جایگاه مرجعیت (و حتی صرفا روحانیت) بیاد و اعلام کنه شرکت در انتخابات واجب است، دیگه کسی نمیپرسه شما که این حرف رو میزنی ... (میره تو بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی در زمان غیبت امام علیه السلام و این چیزا و بعد هم سر به نیست میشم، پس بی خیال، هر کس قضیه رو نمیدونست کامنت بذاره براش بگم).
طنزتر از متن این نوشته، رفتاری که توضیح داده شده!
در مجموع از همهی مردم انقلابی و همیشه در صحنه میخوام که بار دیگر حماسه آفرینی کنن و با اون انگشتهاشون نظام رو تحریک کنن تا به جلو حرکت کنه! و این نهضت ادامه دارد ...
این بحث و مناظراتشان عالی بود
هر چند پر از نزاع و جنجالی بود
محمود که همچنان بدون فکر است
این میرحسین هم که تو خالی بود!